مهدویّت و موانع فراروی مصلحان از منظر قرآن
چکیده
با بررسی آیات قرآن در مییابیم؛ همیشه فرا روی تمام پیامبران و مصلحان موانع جدی بوده است، قرآن به عنوان آینهای برای خردورزان و اهل بصیرت، نمایانگر رفتارها و عکس العملهای اصناف مختلف مخالفان، در رویارویی و…؛ و در مقابل عملکرد انبیاء و مصلحان است.
گرچه قرآن حکومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر: (قصص/۵)؛ (انبیاء/۱۰۵)؛ همچنین قرآن کریم ویژگیهای حکومت جهانی صالحان را چنین بیان نموده است مانند (نور/۵۵)؛ ولی به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است با این حال توجه به آیات متفاوت و تأمل در این نکته که حضرت مهدی(عج) خاتم اوصیا و تحقق بخش آمال تمام انبیاء و مصلحان با ویژگی تمام گسترده هستی است؛ جدّی تر بودن موانع فراروی ایشان را بدیهی مینماید. البته روایات نیز به مدد آمده و بیان میدارند که حضرت مهدی(عج) و مؤمنان به ایشان و راه او، در این میان به چه زحمتها و رنجهایی افتاده و آن عزیز با آن موانع چه برخوردی خواهد نمود. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، آنچه مدنظر قرار خواهد گرفت مهدویّت است که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی(عج) (غیبت و ظهور) است.
گروههای معاند از روشهای متعددی نظیر بهانه گیری، تهمت، تمسخر، تهدید و بالأخره جنگ و کشتار برای مبارزه با مصلحان استفاده میکنند و در مقابل؛ انبیاء و مصلحان و بالأخره حضرت مهدی(عج) پس از ابلاغ و اتمام حجت، ناچار به درگیری و مبارزه و بالأخره شکست آنان است.
در این شماره، به بررسی کفّار، منافقان و مفسدان و متکبران پرداخته و باقی گروهها را به شمارگان بعدی وا میگذاریم.
پیشدرآمد
موانع پیشاروی مصلحان از دیدگاه قرآن و راهکارهای مقابله مهدویت با آنها
Gوَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَF; «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی همراه آنان جنگ کردند! آنها برابر آنچه در راه خدا به آنان رسید، سست و ناتوان نشدند )و تن به تسلیم ندادند( و خداوند، شکیبایان را دوست دارد». (۱)
با بررسی آیات قرآن درمییابیم همیشه فراروی تمام پیامبران و مصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن چون آینهای برای خردورزان و اهل بصیرت، به خوبی نمایانگر رفتارها و واکنشهای اصناف مختلف مخالفان در رویارویی با پیامبران و مصلحان است. صدها آیه، بیانگر معرفی مخالفان، تبیین ریشهها، مخالفتها، انکارها و عداوتها، روشها و شیوههای مخالفان، عملکرد مصلحان، هدایتهای الهی و بالأخره عاقبت و نهایت، پیروزی مصلحان و مؤمنان میباشد.
مسأله و ضرورت تحقیق
مسأله اصلی که این نوشتار عهدهدار پاسخگویی آن است، شناخت موانعی است که از منظر قرآن، فراروی مصلحان و پیامبران قرار دارد؛ آنگاه، بیان راهکارهای مقابله مهدویت با آنان، با توجه به آیات و روایات مدنظر قرار میگیرد.
شناخت موانع فراروی مهدویت (غیبت، ظهور و حکومت حضرت مهدی(عج)) ما را در جهت پیشگیری یا آمادگی و مبارزه با آن آماده میسازد. معرفت به این امر و کوشش برای زدودن این موانع از لحاظ فردی و اجتماعی، ما را به زمینهسازی بهتر ظهور، رهنمون میسازد. جهت دیگر، این که تبیین این بحث، سره و ناسره محبان و منتظران واقعی را جدا میسازد؛ مثلاً منفعت طلبی، معیاری است برای شناخت همراهی و عدم همراهی با امام، تا مبادا «عجّل علی ظهورک» گویان و ندبه خوانان چون طلحه و زبیر، در امتحان جاه و مقام، علیّ زمان را تنها گذارند و خود آغازگر جنگ بر ضد او یا راه او باشند.
به هر حال، ما در این نوشتار، با توجه به آیات و روایات، به طرح این موانع، گروههای مخالف و معاند، خاستگاه و زمینههای منع و مبارزه، روشهای انبیا و مصلحان در مقابله با آنان و بالأخره آنچه تعامل مردمان و مؤمنان و منتظران است، خواهیم پرداخت.
قرآن حکومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر:
Gوَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَF. (2) Gوَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَF. (3) همچنین قرآن کریم، ویژگیهای حکومت جهانی صالحان را چنین بیان کرده است:
Gوَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَF. (4) ولی این کتاب الهی، به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است. با این حال، توجه به آیات متفاوت و تأمل در این نکته که حضرت مهدی(عج) خاتم اوصیا و تحققبخش آمال تمام انبیا و مصلحان در تمام گستره هستی است، جدّیتر بودن موانع فراروی آن حضرت را بدیهی مینماید. البته روایات نیز به مدد آمده و بیان میدارند که حضرت مهدی(عج) و مؤمنان به آن حضرت و راه او، در این میان، به چه زحمتها و رنجهایی افتاده و با آن موانع چه برخوردی خواهند کرد. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، «مهدویت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی(عج) (غیبت و ظهور و حکومت و…) است.
روش تحقیق
روش ما در این مقاله، بیان هر یک از گروههای مانع و معاند و معاندتهای آنان، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آنان از منظر قرآن و بالأخره بیان راهکارهای حضرت مهدی(عج) و منتظران، در مواجهه با آنان، با رویکرد قرآنی و روایی است.
گروههای معاند و موانع از منظر قرآن
بررسی آیات قرآن نشان میدهد مقابل انبیا و صالحان، گروههای ذیل به معانده پرداختهاند:
کفار، منافقان، مفسدان، متکبران، مستکبران، دنیا زدگان، عاصیان و گناهکاران، گروهی از اهل کتاب، مشرکان، اهل حسد، مذبذبین، شیاطین، لجبازان، غیر عالمان هواپرست، غافلان، مترفین، ظالمان، فرعونها، عالمان بیعمل، ظاهرگرایان و مادیگرایان، گمراهان و اهل ضلالت، ملأ و اشراف، طاغوتها، فرقههای انحرافی و یاریگران ستمگران و… .
یک. کافران
اولین گروه معاندی که قرآن، فراوان به آن اشاره کرده است، کفار و بی ایمانانند. قرآن، این گروه را معاندانی معرفی میکند که حق را به خوبی میشناسند؛ ولی از روی عمد، به مبارزه برخاسته و نمیخواهند ایمان و مسیر حق را پذیرا شوند. آنان، دائماً در فکر توطئه و مبارزه با انبیا و صالحانند:
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ…F (۵); «کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و کتابهای دیگری که پیش از آن بوده است، ایمان نخواهیم آورد!» … ».
G…وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها…F (۶); و )آنها بقدری لجوجند که( اگر تمام نشانههای حق را ببینند، ایمان نمیآورند.
Gأَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لایَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُریبٍF; «آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟ قوم «نوح» و «عاد» و «ثمود» و آنها که پس از ایشان بودند؛ همانها که جز خداوند، از آنان آگاه نیست. پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند؛ ولی آنها )از روی تعجّب و استهزا( دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهاید، کافریم و به آنچه ما را به سوی آن میخوانید، شکّ و تردید داریم». (۷)
لذا خداوند به پیامبرش میفرماید: Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَF (8); «کسانی که کافر شدند، برایشان مساوی است که آنان را بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد».
چرا که این افراد، خود میگویند: Gوَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلیلاً ما یُؤْمِنُونَF (9); «و گفتند: «دلهای ما در غلاف است»؛ بلکه خداوند آنها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است )به همین دلیل، چیزی درک نمیکنند( و کمتر ایمان میآورند».
اینها اگر تمام آیات و نشانههای الهی را ببینند و حس هم کنند باز انکار میکنند:
Gوَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَF (10); «… اگر تمام نشانههای حق را ببینند، ایمان نمیآورند تا آنجا که وقتی نزد تو میآیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران میگویند: اینها فقط افسانههای پیشینیان است».
Gوَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌF (11); «اگر ما نوشتهای روی صفحهای بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و شنیدن) آن را با دستهای خود لمس کنند، باز کافران میگویند: این، چیزی جز سحری آشکار نیست».
روشهای مبارزه کفار
کافران، برای مقابله با حق و ولی خدا، از روشهای ذیل مدد میگیرند:
۱) مجادله و پرخاشگری
Gیُجادِلُ فی آیاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذینَ کَفَرُوا …F (12); «تنها کسانی در آیات ما مجادله میکنند که کافر شدهاند… ».
Gإِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ …F (13); «وقتی نزد تو میآیند، با تو پرخاشگری میکنند».
Gوَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعْرِفُ فی وُجُوهِ الَّذینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا …F (14); «و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده میشود، در چهره کافران، آثار انکار مشاهده میکنی؛ آن چنانکه نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانی که آیات ما را بر آنها میخوانند حمله کنند…».
۲) بهانه گیری
Gوَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ …F (15); «کسانی که کافر شدند میگویند: چرا آیه )و معجزه(ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟» (۱۶)
Gالَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً …F (17); «و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، میگویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟»
منکران، علت غیبت را که سری از اسرار الهی است (۱۸) یا طول عمر را که مسألهای است تحت سیطره قدرت الهی، بهانه کرده، اصل مهدویت را در دوران غیبت نمیپذیرند و پس از ظهور، موضوعات دیگری را چون ظهور حضرت با سن جوانی و … بهانه میکنند.
۳) تهمت به دین، ولی خدا و مؤمنان
G… یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الأَوَّلینَF (19); « …کافران میگویند: اینها فقط افسانههای پیشینیان است!».
Gوَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌF (20); «اگر ما نوشتهای روی صفحهای بر تو نازل کنیم، و آن را با دستهای خود لمس کنند، باز کافران میگویند: این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست».
G…وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَF (21); «ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ میبندند و بیشتر آنها نمیفهمند.»
Gقالَ الْمَلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فی سَفاهَهٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبینَF (22); «گروهی کافر از قوم او گفتند: ما تو را در سفاهت )و نادانی و سبک مغزی( میبینیم و ما مسلّماً تو را از دروغگویان میدانیم».
Gوَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلی مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماًF (23); و )نیز( به سبب کفرشان و تهمت بزرگی که بر مریم زدند.
۴) استهزا و تمسخر
Gوَ إِذا رَآکَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَF (24); «هنگامی که کافران تو را میبینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند )و میگویند:( «آیا این همان کسی است که سخن از خدایان شما میگوید؟» در حالی که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار میکنند».
Gزُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا …F (25); «زندگی دنیا برای کافران، زینت داده شده است؛ و )از این رو،( افراد باایمان را مسخره میکنند».
۵) تلاش برای برگرداندن افراد به کفر
کافران دوست دارند دیگران، مانند خودشان کافر باشند؛ لذا از هر وسیلهای مدد میگیرند.
Gوَ قالَ الْمَلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَF (26); «اشراف کافران گفتند: اگر شعیب را پیروی کنید، بیتردید، زیانکار خواهید بود».
Gوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً …F (27); «آنان آرزو میکنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید…».
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَF (28); «و کافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پیروی کنید )و اگر گناهی دارد( ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت». آنان هرگز چیزی از گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت. آنان به یقین دروغگو هستند».
۶) جلوگیری از راه خدا
دشمنان عنود راه حق، با تمام نیرو و توان فکری و مالی و … شبانه روز و خستگیناپذیر، مانع هدایت میشوند.
Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعیداًF (29); «کسانی که کافر شدند، و )مردم را( از راه خدا بازداشتند، در گمراهی دوری گرفتار شدهاند».
Gالَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ کافِرُونَF (30); «همانها که )مردم را( از راه خدا بازمیدارند، و )با القای شبهات( میخواهند آن را کج و معوج نشان دهند و آنها به آخرت کافرند».
Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ…F (31); «آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن )مردم( از راه خدا خرج میکنند».
Gوَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً…F (32); «و مستضعفان به مستکبران میگویند: وسوسههای فریبکارانه شما در شب و روز )مایه گمراهی ما شد(، هنگامی که به ما دستور میدادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم…».
۷) تهدید به تبعید و …
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَF (33); «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر اینکه به آیین ما بازگردید»؛ پس پروردگارشان به آنها وحی فرستاد که «ما ظالمان را هلاک میکنیم».
۸) جنگ و کشتن مؤمنان و ولی خدا
کافران، چون در مسیر طاغوت و شیطانند و شیطان، سرپرست آنها است، در کنار انواع توطئهها، به مبارزه و جنگ و ستیز هم روی آورده و پیامبران و اولیای زیادی را در طول تاریخ به شهادت رساندهاند.
Gإِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍF (34); «کسانی که به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را ناحق میکشند و مردمی را که امر به عدالت میکنند به قتل میرسانند، آنان را به کیفر دردناک بشارت ده».
Gوَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَF (35); «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند و خداوند شکیبایان را دوست دارد».
Gوَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاًF (36); «و آنها که کافرند، در راه طاغوت (بت و افراد طغیانگر) میجنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! )و از آنها نهراسید (؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است».
Gیا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ…F (37); «ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنان اظهار محبّت میکنید؛ در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شدهاند و رسول اللَّه و شما را به سبب ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست، از شهر و دیارتان بیرون میرانند… ».
Gذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَF (38); «چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به سبب آن بود که گناهکار و متجاوز بودند».
Gوَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَF (39); «)به خاطر بیاور( هنگامی که کافران نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا )از مکّه( خارج سازند. آنها چاره میاندیشیدند و خداوند هم تدبیر میکرد و خدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است».
از این رو است که ترس از قتل و حفظ از کشته شدن، یکی از حکمتهای غیبت حضرت مهدی(عج)، است. امام صادق علیه السلام میفرماید:
«إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَهً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ: «قُلْتُ» وَ لِمَ قَالَ: «یَخَافُ» وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی بَطْنِه»; «مهدی را غیبتی است پیش از آن که قیام کند. سؤال شد: «چرا؟» حضرت فرمود: «به دلیل خوف از کشته شدن…» و با دست به شکمش اشاره کرد». (۴۰)
آیات فوق، نمونههایی از رفتار کفار عنودی است که نمیخواهند سخن حق را بپذیرند؛ دائماً به دنبال بهانهگیریاند و مانع هدایت دیگران نیز میشوند. ایشان در مسیر طاغوت و شیطان در تلاش و کوششند. چقدر پیامبران، مصلحان و مؤمنان، در قبال این گروه به سختی افتادهاند.
حضرت مهدی(عج) نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بلکه این ماجرا برای او جدیتر خواهد بود؛ چون جنگ تمام حق و باطل، جنگ تمام دین و کفر و ایمان و شیطان است.
این مبارزه، در دو عرصه است؛ دوران پیش از ولادت حضرت که دشمن میکوشید از ولادت حضرت، چون پیامبران بزرگی مثل ابراهیم و موسی علیه السلام جلوگیری کند. در عرصه دوّم نیز پس از ولادت، دنبال به شهادت رساندن آن وجود نازنین بوده و هستند. اعزام جاسوسان و کنترل شدید امام حسن عسکری علیه السلام و منزل آن حضرت هنگام حیات و پس از شهادت، گواهی بر این مطلب است. (۴۱)
در روایات آمده است مهدی(عج) را غیبتی است تا آنجا که جاهل میگوید: «خداوند را نیازی به آل محمد۶ نیست». (۴۲)
کفاری که دائم دنبال بهانه بودهاند، در دوران غیبت، طول عمر حضرت یا اموری دیگر از این قبیل را بهانه کرده و مسأله را افسانه نامیدهاند؛ مانند دایره المعارف بریتانیکا… (۴۳). مبارزه با تفکر مهدویت و نیابت او در دوران غیبت، از مصادیق تلاش و کوشش و مکر شبانه روزی دشمن است: Gبَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداًF (44); «وسوسههای فریبکارانه شما در شب و روز )مایه گمراهی ما شد(؛ هنگامی که به ما دستور میدادید به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم».
در دوران ظهور نیز این امور خود را جدیتر نشان خواهد داد؛ لذا جریان ناخودآگاه مبارزه حضرت مهدی(عج) با این گروه، جریانی صرفاً اعتقادی نیست؛ بلکه جریان مبارزه با فتنههای است که مانع هدایت دیگران شده و حتی به کشت و کشتار هم اقدام میکنند.
مبارزه پیامبران
مناسب است رفتاری را که پیامبران و مصلحان و مؤمنان، باید در قبال این گروه پیشه کنند نیز از دیدگاه قرآن بررسی کنیم.
۱) پذیرفتن توبه نادمان
اگر کافران، اصلاح شوند و از مخالفت باز ایستند، گذشته آنها بخشیده میشود وگرنه نابود میگردند:Gقُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلینَF (45); «به آنها که کافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ایستند، گذشته آنها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنّت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جاری میشود». (۴۶)
لذا بسیاری از کافران که لجوج نبوده و عناد ندارند، حق را میپذیرند. هنگام ظهور نیز حضرت مهدی(عج) اهل کفر را به حق دعوت میکند؛ آنان که لجاجت ندارند، پذیرای سخنان او میشوند و امام به آنان حیات و زندگی میبخشد.
امام باقر علیه السلام ذیل آیه: Gاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهاF (47); «آگاه باشید خداوند زمین را پس از مرگش دوباره زنده میکند»، فرمود: خداوند، به دست حضرت مهدی(عج) کافران را به وسیله ایمان زنده میکند؛ چون کافر در واقع مرده است و حیاتی ندارد. (۴۸)
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:
«إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ … دَخَلَ فِی سُنَّهِ عَبَدَهِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ»; «چون قائم قیام کند… پرستشگران خورشید و ماه، به او ملحق میشوند». (۴۹)
۲) خلل ناپذیری پیامبران و مصلحان الهی
اگر همه مردم کافر شوند، در مسیر ولی خدا، هیچ خللی پدید نمیآید:
Gوَ قالَ مُوسی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌF (50); «و موسی گفت: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، )به خدا زیانی نمیرسد؛ چرا که( خداوند، بینیاز و شایسته ستایش است».
Gوَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَ تَذْکیری بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِF (51); «سرگذشت نوح را بر آنها بخوان؛ آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر جایگاه من و تذکّراتم درباره آیات الهی، بر شما سنگین است، من بر خدا توکّل کردهام. فکر خود و قدرت معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند )و تمام جوانب کارتان را بنگرید(، سپس به حیات من پایان دهید و مهلتم ندهید».
۳) نباید با دشمن، دوستی برقرار کرد
Gوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ…F (52); «آنان آرزو میکنند شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید؛ بنا بر این از آنها دوستانی انتخاب نکنید… ».
Gلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراًF (53); از میان آنها، دوست و یاوری اختیار نکنید.
Gیا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ …F (54); «ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید…».
Gیا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَF (55); «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ خود قرار ندهید و کسانی از شما که آنان را ولیّ خود قرار دهند، ستمگرند».
Gوَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاًF (56); «و خداوند در قرآن بر شما نازل کرده است که هر گاه بشنیدید آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع میکند».
۴) باید با آنان، به شدّت برخورد کرد
از آنجا که کافران به سبب کفر عامدانه از رحمت خدا دورند، پیامبر باید با آنان شدید برخورد کند:
G…لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاًF (57); «…خداوند، آنها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عدّه کمی ایمان نمیآورند».
Gلُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَF (58); «کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعنت شدند. این، به سبب آن بود که گناه کردند و تجاوز مینمودند».
Gمُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ…F (59); «محمّد صلی الله علیه و آله فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند، برابر کفّار، سرسخت و شدید و میان خود، مهربانند».
Gوَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاًF (60); «و آنها که کافرند، در راه طاغوت میجنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید )و از آنها نهراسید (؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است».
Gوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراًF (61); «آنان آرزو میکنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید. بنا بر این، از آنها دوستانی انتخاب نکنید؛ مگر اینکه در راه خدا هجرت کنند. هر گاه از این کار، سر باز زنند )و به اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند(، هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید و به قتل برسانید و از میان آنها دوست و یاوری اختیار نکنید».
Gیا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُF (62); «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند».
۵) سران فتنه و کفر را باید نابود کرد
چرا که جز فتنه و توطئه مسیری ندارند. و برای هیچ عهد و پیمانی، حرمتی قائل نیستند.
Gوَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَF (63); «و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند. شاید )با شدّت عمل( دست بردارند».
پایان کفار
کافران، هر چه کوشش و تلاش کنند و مکر به کار گیرند، به نتیجه نخواهند رسید. در دنیا دچار ذلت و مسکنت و در آخرت، عذاب بزرگی منتظر آنان است:
Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَهً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَF (64); «آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج میکنند آنان این اموال را مصرف میکنند؛ امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و کافران، همگی به سوی دوزخ، گردآوری خواهند شد».
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَF (65); «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر اینکه به آیین ما بازگردید». پروردگارشان به آنها وحی فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک میکنیم».
G…ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَ باؤُو بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَF (66); «و )مُهر( ذلت و نیاز، بر آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چرا که آنان به آیات الهی، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به سبب آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.
Gوَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَF (67); «)به خاطر بیاور( هنگامی را که کافران نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا )از مکّه( خارج سازند و آنها چاره میاندیشیدند و خداوند هم تدبیر میکرد و خدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است».
و بالأخره با آمدن آخرین وصی رسول خدا۶ و عصاره تمام انبیا و اوصیا: که مظهر تمام پیامبران الهی است، کفر و پیشوایان آن نابود میشوند.
«و سئل الصادق ما منع علیا أن یدفع أو یمتنع فقال: «منع علیا من ذلک آیه من کتاب الله تعالی أنه کان لله ودائع مؤمنین فی أصلاب قوم کفار و منافقین فلم یکن علی لیقتل حتی تخرج الودائع فإذا خرج ظهر علی من ظهر و قتله» (۶۸);
«امام صادق علیه السلام در ذیل آیه Gلَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماًF (69) فرمود: چون در اصلاب کافران و منافقان، مؤمنانی وجود داشتهاند، حضرت علی علیه السلام آنان را به قتل نرساند، تا این ودیعهها و نسلها بروز یابد و آن روز که چنین شد، حضرت مهدی(عج) کفار و منافقان را نابود خواهد کرد.»
آن روز، سنگها به سخن درآمده، مهدی(عج) و یارانش را ندا میدهند که اینجا کافر و منافقی مأوا گزیده است و آنان به محکمه و داوری ولی خدا سپرده میشوند.
«فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَبْقَ کَافِرٌ وَ لا مُشْرِکٌ إِلاّ کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّی لَوْ کَانَ کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فِی بَطْنِ صَخْرَهٍ لَقَالَتِ الصَّخْرَهُ یَا مُؤْمِنُ فِی بَطْنِی کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فَاقْتُلْهُ قَالَ فَیُنَحِّیهِ اللَّهُ فَیَقْتُلُهُ» (۷۰); «روزی که حضرت مهدی(عج) قیام کند، تمام کافران و مشرکان قیام و ظهور او را ناپسند دارند؛ ولی اگر کافر و مشرکی میان صخره و سنگی پنهان شود، همان صخره فریاد برآورد: «ای مؤمن!، در میان من، کافر یا مشرکی است. او را به قتل برسان»؛ پس خدا فرد مؤمن را به آن سو راهنمایی میکند، تا او را نابود سازد».
دو. منافقان
گروه دومی که مقابل پیامبران و اولیای خدا ایستاده، دردسرها و سختیهای زیادی ایجاد کردهاند؛ منافقانند. قرآن، منافقان را در دنیا و آخرت نزدیکترین افراد به کفار میداند.
G…هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَF (71); «…آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند، تا به ایمان. به زبان خود چیزی میگویند که در دلهایشان نیست و خداوند از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است».
G…إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاًF (72); «خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع میکند».
ضربه منافقان، در طول تاریخ به پیکر صفوف مؤمنان، بسیار بیشتر از ضربه کفار بوده است. خطر دشمن درونی، همیشه بیشتر از دشمن بیرونی بوده است. پیامبر۶ بارها فرموده است:
«انی اخاف علیکم کلّ منافقٍ حلو اللسان، یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون»; (۷۳) «من بر شما از منافق شیرین زبان، نگران هستم که گفتارش با شما مطابق و رفتارش با شما ناسازگار است».
همچنین پیامبر گرامی اسلام۶ به حضرت علی علیه السلام فرمود:
«یا علی هلک امتی علی یدی کل منافقٍ علیم اللسان» (۷۴); مبنی بر اینکه منافق مایه هلاکت امت من است.
این مسأله در مهدویت نیز به طور جدی مطرح است. در دوران غیبت، سستعنصرانی که خود را مؤمن مینامند؛ و دل در گرو افکار و انحرافات دشمن نهادهاند، در صفوف مؤمنان و منتظران، تزلزل و انحراف ایجاد میکنند.
در هنگام ظهور نیز، مطابق سنت الهی، میخواهند قد علم کنند و با کلام چهره مؤمنانه، مقابل ولی خدا و راه او بایستند؛ لذا آیات فراوانی، به بحث منافقان پرداخته است:
۱) نپذیرفتن حق
منافقان که به ظاهر، خود را مؤمن معرفی میکنند و در واقع، کافرند و از قبول دعوت خدا اعراض میکنند:
Gوَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداًF (75); «و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خداوند نازل کرده است و به سوی پیامبر بیایید»، منافقان را میبینی که از قبول دعوت تو اعراض میکنند».
۲) بندگی و عبودیت واقعی ندارند:
Gإِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاهِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاًF (76); «منافقان میخواهند با خدا نیرنگ کنند؛ در حالی که او آنها را فریب میدهد. هنگامی که به نماز برمیخیزند، با کسالت برمیخیزند و برابر مردم، ریا میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند».
G…نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَF (77); «خدا را فراموش کردند و خدا )نیز( آنها را فراموش کرد )و رحمتش را از آنها قطع کرد(. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».
Gوَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَF (78); «گروهی از مردم، کسانی هستند که میگویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهایم»؛ در حالی که ایمان ندارند».
منافقان، چون به خدا ایمان ندارند، به جای رضایت خدا و رسولش، با سوگند خوردن، در پی راضی کردن این و آنند.
Gیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَF (79); «آنها برای شما به خدا سوگند یاد میکنند، تا شما را راضی سازند؛ در حالی که شایستهتر این است که خدا و رسولش را راضی کنند، اگر ایمان دارند».
Gوَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَF (80); «هنگامی که نزد شما میآیند، میگویند: «ایمان آوردهایم»؛ )امّا( با کفر، وارد میشوند و با کفر، خارج میگردند و خداوند، از آنچه کتمان میکردند، آگاهتر است».
Gإِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَF (81); «هنگامی که منافقان نزد تو آیند، میگویند: «ما شهادت میدهیم که به یقین، تو رسول خدایی». خداوند میداند که تو رسول او هستی و خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند».
۳) استهزا و تمسخر مؤمنان
Gوَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَF (82); «و هنگامی که افراد باایمان را ملاقات میکنند، و میگویند: «ما ایمان آوردهایم»؛ )ولی( هنگامی که با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: «ما با شماییم. ما فقط )آنها را( مسخره میکنیم» .
۴) تهمت و افترا
Gوَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَF (83); «و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند مردم ایمان بیاورید!» میگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند؛ ولی نمیدانند.
۵) بهانهجویی برای فرار
Gوَ إِذْ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَهٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراًF (84); «و به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب )ای مردم مدینه(! اینجا، جای توقف شما نیست؛ به خانههای خود بازگردید» و گروهی از آنان، از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است»؛ در حالی که بیحفاظ نبود. آنها فقط میخواستند فرار کنند».
Gوَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدینَF (85); «و هنگامی که سورهای نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادی از آنها (= گروه منافقان) که توانایی دارند، از تو اجازه میخواهند و میگویند: «بگذار ما با قاعدین (آنها که از جهاد معافند) باشیم!»
۶) ارائه دادن خلاف واقع
خلاف واقع را با سوگندها و دروغها، واقعی نشان میدهند که این موضوع، خود بدترین آسیب برای یک جامعه است:
G…قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَF (86); «گفتند: «اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم». آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان. به زبان خود، چیزی میگویند که در دلهایشان نیست و خداوند، از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است».
G…سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَF (87); «به تحقیق، به خدا سوگند یاد میکنند که: «اگر توانایی داشتیم، همراه شما حرکت میکردیم» )آنها با این اعمال و این دروغها ( خود را هلاک میکنند و خداوند، میداند آنها دروغگو هستند».
Gوَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَF (88); «آنها به خدا سوگند میخورند که از شما هستند، در حالی که از شما نیستند؛ ولی آنها گروهی هستند که میترسند».
منافقانی که به حسین بن علی علیه السلام نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند ولی بعد در میدان یاری، حضرت را رها نمودند، نمونهای از این ویژگیاند. (۸۹)
۷) عامل دلسردی مؤمنان
منافقان، در صحنههای متفاوت، میدان را خالی کرده، دنبال اجازه گرفتن و فرار از میدانند. این خود، باعث دلسردی برخی مؤمنان میشود.
Gوَ إِذْ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَهٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراًF (90); «و به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب )= مدینه(! اینجا، جای توقف شما نیست. به خانههای خود بازگردید» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است»؛ در حالی که بیحفاظ نبود. آنها فقط میخواستند فرار کنند».
Gوَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدینَF (91); «و هنگامی که سورهای نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادی از آنها (گروه منافقان) که توانایی دارند، از تو اجازه میخواهند و میگویند: «بگذار ما با قاعدین (آنها که از جهاد معافند) باشیم».
۸) دعوت به بدیها و منع از خوبیها
منافقان، به بدی دعوت کرده، از خوبیها (معروف) باز میدارند و در انفاق و بخشش، کوتاهی میکنند.
Gاَلْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَF (92); «مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند. آنها امر به منکر، و نهی از معروف میکنند و دستهایشان را )از انفاق و بخشش( میبندند. خدا را فراموش کردند؛ خدا )نیز( آنها را فراموش کرد. به یقین، منافقان همان فاسقانند».
۹) ایجاد تردید و اضطراب
Gلَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً…F (93); «اگر آنها همراه شما )به سوی میدان جهاد( خارج میشدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند».
۱۰) کمک به دشمن با مقدسنمایی
منافق، از ابزارهای مقدس، در راستای اهداف دشمنان مدد میجوید:
Gوَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَF (94); «)گروهی دیگر از آنها( کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان )به مسلمانان( و )تقویت( کفر، و تفرقهافکنی میان مؤمنان، و کمینگاه برای کسی که از پیش، با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد میکنند: «جز نیکی، نظری نداشتهایم»؛ امّا خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند».
۱۱) تفرقهافکنی و فتنهگری
Gلَوْ خَرَجُوا فیکُمْ … لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ…F (95); «اگر آنها همراه شما )به سوی میدان جهاد( خارج میشدند، … به سرعت بین شما به فتنهانگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) میپرداختند».
۱۲) جاسوسی برای دشمن
G…فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ …F (96); «در میان شما، افرادی هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرامیدهند».
۱۳) فسق و فجور
Gالْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَF (97); «مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند. آنها امر به منکر و نهی از معروف میکنند و دستهایشان را )از انفاق و بخشش( میبندند. خدا را فراموش کردند و خدا )نیز( آنها را فراموش کرد. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».
۱۴) نافرمانی از فرامین خدا و رسولش
Gوَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبیتاًF (98); «اگر )همانند بعضی از امتهای پیشین(، به آنان دستور میدادیم: یکدیگر را به قتل برسانید یا: از وطن و خانه خود، بیرون روید، تنها عده کمی از آنها عمل میکردند. اگر اندرزهایی را که به آنان داده میشد انجام میدادند، برای آنها بهتر بود و موجب تقویت ایمان آنها میشد».
بنابراین منافقان، گروهی از کافرانند که خود را به شکل مؤمنان، درآوردهاند و درون جامعه ایمانی رخنه کردهاند؛ لذا خطرها و آسیبهای آنان بیشتر است. آنان، دنبال فریفتن خدا و مؤمنانند.
Gیُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَF (99); «میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند، در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند؛ )اما( نمیفهمند».
درون اجتماع مؤمنان، برای دشمن عمل میکنند. حتی از ابرازهای دینی، مدد میجویند. این معضل، در دوران غیبت حضرت مهدی(عج) در سخنان و رفتار منافقانی است که در امتحانهای متفاوت برای حضرت مهدی(عج) و مؤمنان سوگند میخورند که منتظرند و شیعهاند؛ ولی عملی انجام نمیدهند و گاه، سخن دشمنان را بازگو میکنند؛ برای مثال در دوران غیبت که موظف به اطاعت از علما به عنوان نواب عام شدهاند، سر میپیچند یا تقوای الهی را که در روایات انتظار، بسیار به آن پرداخته شده است، فراموش میکنند.
اینان، چون ایمان واقعی ندارند، با طرح مطالب واهی و سست و بهانه تراشی، در قلوب مؤمنانی که از بهره علمی و دینی کمتری برخوردارند، تزلزل و تردید ایجاد میکنند. با سخنان جدی یا طنز و استهزا، دشمنان امامت و مهدویت را شاد میکنند. به ظاهر مؤمنند؛ ولی خیرخواهی و دلسوزی برای دین و امام دین، ندارند. مصلحت دین و جامعه اسلامی را فدای امیال نفسانی و گاه عادت و خرافات خود میکنند.
گاه مانند منافقان که مسجد ضرار ایجاد کرده بودند، مقابل مسیر دینی انتظار، با عناوین مقدس، مسیر انزوا و بیطرفی و خانهنشینی را ترویج میکنند. حتی در برخی مطالب، امر به منکر و ایجاد ظلم و عدم حرکت برابر منکر میکنند و … . (۱۰۰)
در هنگام ظهور نیز، منافقان، به دنبال دسیسه و فتنهاند و حضرت نیز چنان عمل میکند که پیامبر۶ به آن مأمور شد:
Gیا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُF (101); «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند!»
اما این بار، عاقبت منافقان، مانند گذشته نخواهد بود که بتوانند از محکمه و داوری بگریزند حضرت مهدی(عج) مانند جد بزرگوارش، حضرت علی علیه السلام چشم فتنه را بیرون خواهد کشید؛ (۱۰۲) اما در گستره جهان هستی و برای همیشه.
حضرت مهدی(عج)، در جنگ با منافقان، جنگیده و آنان را نابود میسازد: «… و یقتل بها کلّ منافقٍ مرتاب»؛ (۱۰۳) «)حضرت(…تمام منافقان را نابود میکند».
حضرت علی علیه السلام فرمود: «و لیطهرنّ الأرض من کل غاش»؛ (۱۰۴) «زمین را از هر آلودگی و نیرنگ پاک میسازد».
همچنین امام صادق علیه السلام در ذیل آیه Gلَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماًF (105) فرمود: … حضرت مهدی(عج) کفار و منافقان را نابود خواهد کرد. (۱۰۶)
حضرت مهدی(عج) پایههای شرک و نفاق را از بین میبرد و شاخههای نفاق و گمراهی را درو میکند؛ اینها آرزوهایی است که در دعاهای منتظران، تکرار میشود: «أین هادم أبنیه الشرک و النفاق»، (۱۰۷) «أین حاصدُ فروع الغیّ و النفاق» (۱۰۸) «اللهم إنّا نرغب إلیک فی دولهٍ کریمه تُعزّ بها الاسلام و أهله و تذلّ بها النفاق و أهله» (۱۰۹)
سه. مفسدان
گروه دیگری که مقابل حضرت قد علم میکنند، کسانی هستند که دنبال فساد و تبهکاریاند. طبیعی است، اینها برای میدان داشتن، با هر اصلاحی مخالفند. بیراهه را بر راه و فساد را بر صلاح و اصلاح ترجیح میدهند.
کسانی که به بدیها دل سپرده و با فساد و بدی میانه خوبی دارند، طبیعی است تحمل مصلح و اصلاح را ندارند؛ لذا با آنکه به حق یقین دارند و دین را میشناسند، از روی ظلم و سرکشی انکار میکنند.
Gوَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدینَF (110); «و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند؛ در حالی که در دل، به آن یقین داشتند؛ پس بنگر سرانجام تبهکاران )و مفسدان( چگونه بود».
بدیهی است مفسدان نیز از گروههایی هستند که با حضرت مهدی(عج) به مبارزه برخواهند خاست و به آسانی سخن حق را نخواهند پذیرفت.
چهار. متکبران
تکبر، بیماریای است که شیطان را از جایگاه خود، ساقط کرد. او به سبب این ویژگی ناپسند، مقابل خدا گردنکشی کرده، سخن او را نپذیرفت. تکبر، آفتی است که در طول تاریخ، عدهای را در مقابل صف مصلحان قرار داده است:
Gقالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍF (111); «)خداوند به شیطان( فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفریدهای و او را از گِل».
ویژگی متکبران
۱) خود را هدایت یافته پنداشتن
وقتی عدهای از اهل کتاب، به اطاعت خدا فراخوانده میشوند، آنان با تکبر، هیچ راهی برنتافته، خود را هدایت یافته میدانند. آن که خود را هدایت یافته میداند، جایی برای بحث و نظر دیگران نمیبیند:
Gوَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَF (112)؛ «آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارا، هرگز داخل بهشت نخواهد شد». این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید».
۲) نپذیرفتن حق
متکبران، از پذیرش راه هدایت سر باز زده، و راه گمراهی را میپذیرند.
Gسَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَF (113); «به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر میورزند، از آیات خود منصرف میسازم. آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانهای ببینند، به آن ایمان نمیآورند. اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمیکنند و اگر طریق گمراهی را ببینند، آن را راه خود انتخاب میکنند. این، به دلیل آن است که آیات ما را تکذیب کردند. و از آن، غافل بودند».
Gوَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُF (114); «و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!»، (لجاجت آنها بیشتر میشود) لجاجت و تعصب، آنها را به گناه میکشاند. آتش دوزخ، برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است!».
۳) توهین و تحقیر ولی خدا و مؤمنان
آنان، جدای از نپذیرفتن حق، و هدایت یافته پنداشتن خود (به گونهای که متکبران اهل کتاب، بهشت را هم برای خود تضمین شده میدانند)، به توهین و تحقیر ولی خدا و مؤمنان میپردازند:
Gوَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَF (115); «و هنگامی که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل کرده، ایمان بیاورید»، میگویند: «ما به چیزی ایمان میآوریم که بر خود ما نازل شده است» و به غیر آن، کافر میشوند؛ در حالی که آن، حق است و آیاتی را که بر آنها نازل شده است، تصدیق میکند. بگو: اگر ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل میرساندید؟».
قوم شعیب، با تکبر و نخوت، به شعیب میگویند: «ما تو را ضعیف میدانیم و تو فرد مهمی نیستی»؛ لذا میگویند: ما بسیاری از آنچه را که میگویی، نمیفهمیم:
Gقالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراکَ فینا ضَعیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزیزٍF (116); «گفتند: ای شعیب! بسیاری از آنچه را که میگویی، نمیفهمیم و ما تو را در میان خود، ضعیف مییابیم و اگر قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار میکردیم و تو در برابر ما قدرتی نداری».
Gأَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُF (117); «مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمیتواند فصیح سخن بگوید، برترم؟».
با بیان آیات فوق، روشن میشود، مقابل خیرخواهی و اصلاحات انبیا و مصلحان، متکبران شیطان صفت، صف آرایی کرده، مانع هدایت میشوند. بدیهی است متکبران، سخن حق حضرت مهدی(عج) را نیز نپذیرفته و سرپیچی میکنند. از سوی دیگر، ولی خدا و مؤمنان پیرو او را تمسخر میکنند.
چنانکه در دوران غیبت نیز متکبران، از دستورات او سرپیچی کرده و معتقدان به آن حضرت و دستوراتش را تمسخر میکنند.
بررسی گروههای معاند دیگر و تعامل حضرت مهدی(عج) با آنان را به زمانی دیگر وامیگذاریم.
پی نوشت
{۱}.آل عمران: ۱۴۶٫
(۲). ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم. (قصص:۵).
(۳). در زبور، بعد از ذکر)=تورات( نوشتیم: «بندگان شایستهام، وارث زمین خواهند شد» (انبیاء:۱۰۵).
(۴). خداوند، به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش تبدیل میکند؛ آن چنان که تنها مرا پرستیده و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند. (نور:۵۵).
(۵) . سبأ:۳۱٫
(۶) . انعام:۲۵٫
(۷) . ابراهیم:۹٫
(۸) . بقره:۶٫
(۹) . بقره:۸۸٫
(۱۰) . انعام:۲۵٫
(۱۱) . انعام:۷٫
(۱۲) . غافر:۴٫
(۱۳) . انعام:۲۵٫
(۱۴) . حج:۷۲٫
(۱۵) . رعد:۲۷٫
(۱۶). همچنین ر.ک: انعام: ۳۷، یونس: ۷، رعد:۲۷ .
(۱۷) . بقره:۲۶٫
(۱۸). کمال الدین، ج۲، باب۳۸، ص۳۸۴٫
(۱۹) . انعام:۲۵٫
(۲۰) . انعام:۷٫
(۲۱) . مائده:۱۰۳٫
(۲۲) . اعراف:۶۶٫
(۲۳) . نساء: ۱۵۶٫
(۲۴) . انبیاء:۳۶٫
(۲۵) . بقره:۲۱۲٫
(۲۶) . اعراف:۹۰٫
(۲۷) . نساء:۸۹٫
(۲۸) . عنکبوت:۱۲٫
(۲۹) . نساء:۱۶۷٫
(۳۰) . اعراف:۴۵٫
(۳۱) . انفال:۳۶٫
(۳۲) . سبأ:۳۳٫
(۳۳) . ابراهیم:۱۳٫
(۳۴) . آل عمران:۲۱٫
(۳۵) . آل عمران: ۱۴۶٫
(۳۶) . نساء:۷۶٫
(۳۷) . ممتحنه:۱٫
(۳۸) . بقره:۶۱٫
(۳۹) . انفال:۳۰٫
(۴۰). کافی، ج۱، ص۳۳۷٫
(۴۱). ر.ک: الغیبه طوسی، ص۲۱۶ و کمال الدین، ج۲، ص۴۷۳ و … .
(۴۲). کمال الدین، ج۱، ص۳۰۲٫
(۴۳). فصلنامه انتظار، ج۵، مقاله مهدی انکاری- انتظار ستیزی، نگارنده.
(۴۴) . سبأ:۳۳٫
(۴۵) . انفال:۳۸٫
(۴۶). چنانکه آیه ۸۹ سوره سبأ نیز به این موضوع اشاره دارد.
(۴۷). حدید: ۱۷٫
(۴۸). کمال الدین، ج۲، ص۶۶۸٫
(۴۹). بحارالانوار، ج۲، ص۳۶۳٫
(۵۰) . ابراهیم:۸٫
(۵۱) . یونس:۷۱٫
(۵۲) . نساء:۸۹٫
(۵۳) . نساء:۸۹٫
(۵۴) . ممتحنه:۱٫
(۵۵) . توبه:۲۳٫
(۵۶) . نساء:۱۴۰٫
(۵۷) . نساء:۴۶٫
(۵۸) . مائده: ۷۸٫
(۵۹) . فتح: ۲۹٫
(۶۰) . نساء: ۷۶٫
(۶۱) . نساء: ۸۹٫
(۶۲) . توبه: ۷۳٫
(۶۳) . توبه: ۱۲٫
(۶۴) . انفال: ۳۶٫
(۶۵) . ابراهیم: ۱۳٫
(۶۶) . بقره: ۶۱٫
(۶۷) . انفال: ۳۰٫
(۶۸). المناقب، ج۱، ص۲۷۲؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۴۱ با کمی تفاوت.
(۶۹). فتح: ۲۵٫
(۷۰). کمال الدین، ج۲، ص۶۷۰٫
(۷۱) . آل عمران: ۱۶۷٫
(۷۲) . نساء: ۱۴۰٫
(۷۳). تحف العقول، ص۱۷۹٫
(۷۴). خصال، ج۱، ص۶۹٫
(۷۵) . نساء: ۶۱٫
(۷۶) . نساء: ۱۴۲٫
(۷۷) . توبه: ۶۷٫
(۷۸) . بقره: ۸٫
(۷۹) . توبه: ۶۲٫
(۸۰) . مائده: ۶۱٫
(۸۱) . منافقون: ۱٫
(۸۲) . بقره: ۱۴٫
(۸۳) . بقره: ۱۳٫
(۸۴) . احزاب: ۱۳٫
(۸۵) . توبه: ۸۶٫
(۸۶) . آل عمران: ۱۶۷٫
(۸۷) . توبه: ۴۲٫
(۸۸) . توبه: ۵۶٫
(۸۹). رک: بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۳۴٫
(۹۰) . احزاب: ۱۳٫
(۹۱) . توبه: ۸۶٫
(۹۲) . توبه:۶۷٫
(۹۳) . توبه: ۴۷٫
(۹۴) . توبه: ۱۰۷٫
(۹۵) . توبه: ۴۷٫
(۹۶) . توبه: ۴۷٫
(۹۷) . توبه:۶۷٫
(۹۸) . نساء: ۶۶٫
(۹۹) . بقره: ۹٫
(۱۰۰). رک: فصلنامه انتظار، شماره۱۵، مقاله اندیشه مهدویت و آسیبها، نگارنده.
(۱۰۱) . توبه: ۷۳٫
(۱۰۲). الغارات، ج۱، ص۳٫
(۱۰۳). بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۸٫
(۱۰۴). همان، ج۵۱، ص۱۲٫
(۱۰۵). فتح: ۲۵٫
(۱۰۶). بحارالأنوار، ج۲۹، ص۴۲۸٫
(۱۰۷). همان، ج۹۹، ص۱۰۶؛ دعای ندبه.
(۱۰۸) (۱۰۸). همان.
(۱۰۹). کافی، ج۳، ص۴۲۴؛ دعای افتتاح.
(۱۱۰) . نمل: ۱۴٫
(۱۱۱) . اعراف: ۱۲٫
(۱۱۲) . بقره: ۱۱۱٫
(۱۱۳) . اعراف: ۱۴۶٫
(۱۱۴) . بقره: ۲۰۶٫
(۱۱۵) . بقره: ۹۱٫
(۱۱۶) . هود: ۹۱٫
(۱۱۷) . زخرف: ۵۲٫
محمدصابر جعفری / مجله انتظار شماره ۱۹
مهدویّت و موانع فراروی مصلحان از منظر قرآن
چکیده
با بررسی آیات قرآن در مییابیم؛ همیشه فرا روی تمام پیامبران و مصلحان موانع جدی بوده است، قرآن به عنوان آینهای برای خردورزان و اهل بصیرت، نمایانگر رفتارها و عکس العملهای اصناف مختلف مخالفان، در رویارویی و…؛ و در مقابل عملکرد انبیاء و مصلحان است.
گرچه قرآن حکومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر: (قصص/۵)؛ (انبیاء/۱۰۵)؛ همچنین قرآن کریم ویژگیهای حکومت جهانی صالحان را چنین بیان نموده است مانند (نور/۵۵)؛ ولی به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است با این حال توجه به آیات متفاوت و تأمل در این نکته که حضرت مهدی(عج) خاتم اوصیا و تحقق بخش آمال تمام انبیاء و مصلحان با ویژگی تمام گسترده هستی است؛ جدّی تر بودن موانع فراروی ایشان را بدیهی مینماید. البته روایات نیز به مدد آمده و بیان میدارند که حضرت مهدی(عج) و مؤمنان به ایشان و راه او، در این میان به چه زحمتها و رنجهایی افتاده و آن عزیز با آن موانع چه برخوردی خواهد نمود. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، آنچه مدنظر قرار خواهد گرفت مهدویّت است که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی(عج) (غیبت و ظهور) است.
گروههای معاند از روشهای متعددی نظیر بهانه گیری، تهمت، تمسخر، تهدید و بالأخره جنگ و کشتار برای مبارزه با مصلحان استفاده میکنند و در مقابل؛ انبیاء و مصلحان و بالأخره حضرت مهدی(عج) پس از ابلاغ و اتمام حجت، ناچار به درگیری و مبارزه و بالأخره شکست آنان است.
در این شماره، به بررسی کفّار، منافقان و مفسدان و متکبران پرداخته و باقی گروهها را به شمارگان بعدی وا میگذاریم.
پیشدرآمد
موانع پیشاروی مصلحان از دیدگاه قرآن و راهکارهای مقابله مهدویت با آنها
Gوَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَF; «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی همراه آنان جنگ کردند! آنها برابر آنچه در راه خدا به آنان رسید، سست و ناتوان نشدند )و تن به تسلیم ندادند( و خداوند، شکیبایان را دوست دارد». (۱)
با بررسی آیات قرآن درمییابیم همیشه فراروی تمام پیامبران و مصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن چون آینهای برای خردورزان و اهل بصیرت، به خوبی نمایانگر رفتارها و واکنشهای اصناف مختلف مخالفان در رویارویی با پیامبران و مصلحان است. صدها آیه، بیانگر معرفی مخالفان، تبیین ریشهها، مخالفتها، انکارها و عداوتها، روشها و شیوههای مخالفان، عملکرد مصلحان، هدایتهای الهی و بالأخره عاقبت و نهایت، پیروزی مصلحان و مؤمنان میباشد.
مسأله و ضرورت تحقیق
مسأله اصلی که این نوشتار عهدهدار پاسخگویی آن است، شناخت موانعی است که از منظر قرآن، فراروی مصلحان و پیامبران قرار دارد؛ آنگاه، بیان راهکارهای مقابله مهدویت با آنان، با توجه به آیات و روایات مدنظر قرار میگیرد.
شناخت موانع فراروی مهدویت (غیبت، ظهور و حکومت حضرت مهدی(عج)) ما را در جهت پیشگیری یا آمادگی و مبارزه با آن آماده میسازد. معرفت به این امر و کوشش برای زدودن این موانع از لحاظ فردی و اجتماعی، ما را به زمینهسازی بهتر ظهور، رهنمون میسازد. جهت دیگر، این که تبیین این بحث، سره و ناسره محبان و منتظران واقعی را جدا میسازد؛ مثلاً منفعت طلبی، معیاری است برای شناخت همراهی و عدم همراهی با امام، تا مبادا «عجّل علی ظهورک» گویان و ندبه خوانان چون طلحه و زبیر، در امتحان جاه و مقام، علیّ زمان را تنها گذارند و خود آغازگر جنگ بر ضد او یا راه او باشند.
به هر حال، ما در این نوشتار، با توجه به آیات و روایات، به طرح این موانع، گروههای مخالف و معاند، خاستگاه و زمینههای منع و مبارزه، روشهای انبیا و مصلحان در مقابله با آنان و بالأخره آنچه تعامل مردمان و مؤمنان و منتظران است، خواهیم پرداخت.
قرآن حکومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر:
Gوَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَF. (2) Gوَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَF. (3) همچنین قرآن کریم، ویژگیهای حکومت جهانی صالحان را چنین بیان کرده است:
Gوَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَF. (4) ولی این کتاب الهی، به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است. با این حال، توجه به آیات متفاوت و تأمل در این نکته که حضرت مهدی(عج) خاتم اوصیا و تحققبخش آمال تمام انبیا و مصلحان در تمام گستره هستی است، جدّیتر بودن موانع فراروی آن حضرت را بدیهی مینماید. البته روایات نیز به مدد آمده و بیان میدارند که حضرت مهدی(عج) و مؤمنان به آن حضرت و راه او، در این میان، به چه زحمتها و رنجهایی افتاده و با آن موانع چه برخوردی خواهند کرد. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، «مهدویت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی(عج) (غیبت و ظهور و حکومت و…) است.
روش تحقیق
روش ما در این مقاله، بیان هر یک از گروههای مانع و معاند و معاندتهای آنان، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آنان از منظر قرآن و بالأخره بیان راهکارهای حضرت مهدی(عج) و منتظران، در مواجهه با آنان، با رویکرد قرآنی و روایی است.
گروههای معاند و موانع از منظر قرآن
بررسی آیات قرآن نشان میدهد مقابل انبیا و صالحان، گروههای ذیل به معانده پرداختهاند:
کفار، منافقان، مفسدان، متکبران، مستکبران، دنیا زدگان، عاصیان و گناهکاران، گروهی از اهل کتاب، مشرکان، اهل حسد، مذبذبین، شیاطین، لجبازان، غیر عالمان هواپرست، غافلان، مترفین، ظالمان، فرعونها، عالمان بیعمل، ظاهرگرایان و مادیگرایان، گمراهان و اهل ضلالت، ملأ و اشراف، طاغوتها، فرقههای انحرافی و یاریگران ستمگران و… .
یک. کافران
اولین گروه معاندی که قرآن، فراوان به آن اشاره کرده است، کفار و بی ایمانانند. قرآن، این گروه را معاندانی معرفی میکند که حق را به خوبی میشناسند؛ ولی از روی عمد، به مبارزه برخاسته و نمیخواهند ایمان و مسیر حق را پذیرا شوند. آنان، دائماً در فکر توطئه و مبارزه با انبیا و صالحانند:
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ…F (۵); «کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و کتابهای دیگری که پیش از آن بوده است، ایمان نخواهیم آورد!» … ».
G…وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها…F (۶); و )آنها بقدری لجوجند که( اگر تمام نشانههای حق را ببینند، ایمان نمیآورند.
Gأَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لایَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُریبٍF; «آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟ قوم «نوح» و «عاد» و «ثمود» و آنها که پس از ایشان بودند؛ همانها که جز خداوند، از آنان آگاه نیست. پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند؛ ولی آنها )از روی تعجّب و استهزا( دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهاید، کافریم و به آنچه ما را به سوی آن میخوانید، شکّ و تردید داریم». (۷)
لذا خداوند به پیامبرش میفرماید: Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَF (8); «کسانی که کافر شدند، برایشان مساوی است که آنان را بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد».
چرا که این افراد، خود میگویند: Gوَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلیلاً ما یُؤْمِنُونَF (9); «و گفتند: «دلهای ما در غلاف است»؛ بلکه خداوند آنها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است )به همین دلیل، چیزی درک نمیکنند( و کمتر ایمان میآورند».
اینها اگر تمام آیات و نشانههای الهی را ببینند و حس هم کنند باز انکار میکنند:
Gوَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّی إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَF (10); «… اگر تمام نشانههای حق را ببینند، ایمان نمیآورند تا آنجا که وقتی نزد تو میآیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران میگویند: اینها فقط افسانههای پیشینیان است».
Gوَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌF (11); «اگر ما نوشتهای روی صفحهای بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و شنیدن) آن را با دستهای خود لمس کنند، باز کافران میگویند: این، چیزی جز سحری آشکار نیست».
روشهای مبارزه کفار
کافران، برای مقابله با حق و ولی خدا، از روشهای ذیل مدد میگیرند:
۱) مجادله و پرخاشگری
Gیُجادِلُ فی آیاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذینَ کَفَرُوا …F (12); «تنها کسانی در آیات ما مجادله میکنند که کافر شدهاند… ».
Gإِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ …F (13); «وقتی نزد تو میآیند، با تو پرخاشگری میکنند».
Gوَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعْرِفُ فی وُجُوهِ الَّذینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا …F (14); «و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده میشود، در چهره کافران، آثار انکار مشاهده میکنی؛ آن چنانکه نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانی که آیات ما را بر آنها میخوانند حمله کنند…».
۲) بهانه گیری
Gوَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ …F (15); «کسانی که کافر شدند میگویند: چرا آیه )و معجزه(ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟» (۱۶)
Gالَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً …F (17); «و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، میگویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟»
منکران، علت غیبت را که سری از اسرار الهی است (۱۸) یا طول عمر را که مسألهای است تحت سیطره قدرت الهی، بهانه کرده، اصل مهدویت را در دوران غیبت نمیپذیرند و پس از ظهور، موضوعات دیگری را چون ظهور حضرت با سن جوانی و … بهانه میکنند.
۳) تهمت به دین، ولی خدا و مؤمنان
G… یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الأَوَّلینَF (19); « …کافران میگویند: اینها فقط افسانههای پیشینیان است!».
Gوَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌF (20); «اگر ما نوشتهای روی صفحهای بر تو نازل کنیم، و آن را با دستهای خود لمس کنند، باز کافران میگویند: این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست».
G…وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَF (21); «ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ میبندند و بیشتر آنها نمیفهمند.»
Gقالَ الْمَلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فی سَفاهَهٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبینَF (22); «گروهی کافر از قوم او گفتند: ما تو را در سفاهت )و نادانی و سبک مغزی( میبینیم و ما مسلّماً تو را از دروغگویان میدانیم».
Gوَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلی مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماًF (23); و )نیز( به سبب کفرشان و تهمت بزرگی که بر مریم زدند.
۴) استهزا و تمسخر
Gوَ إِذا رَآکَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَF (24); «هنگامی که کافران تو را میبینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند )و میگویند:( «آیا این همان کسی است که سخن از خدایان شما میگوید؟» در حالی که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار میکنند».
Gزُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا …F (25); «زندگی دنیا برای کافران، زینت داده شده است؛ و )از این رو،( افراد باایمان را مسخره میکنند».
۵) تلاش برای برگرداندن افراد به کفر
کافران دوست دارند دیگران، مانند خودشان کافر باشند؛ لذا از هر وسیلهای مدد میگیرند.
Gوَ قالَ الْمَلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَF (26); «اشراف کافران گفتند: اگر شعیب را پیروی کنید، بیتردید، زیانکار خواهید بود».
Gوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً …F (27); «آنان آرزو میکنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید…».
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَF (28); «و کافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پیروی کنید )و اگر گناهی دارد( ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت». آنان هرگز چیزی از گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت. آنان به یقین دروغگو هستند».
۶) جلوگیری از راه خدا
دشمنان عنود راه حق، با تمام نیرو و توان فکری و مالی و … شبانه روز و خستگیناپذیر، مانع هدایت میشوند.
Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعیداًF (29); «کسانی که کافر شدند، و )مردم را( از راه خدا بازداشتند، در گمراهی دوری گرفتار شدهاند».
Gالَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ کافِرُونَF (30); «همانها که )مردم را( از راه خدا بازمیدارند، و )با القای شبهات( میخواهند آن را کج و معوج نشان دهند و آنها به آخرت کافرند».
Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ…F (31); «آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن )مردم( از راه خدا خرج میکنند».
Gوَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً…F (32); «و مستضعفان به مستکبران میگویند: وسوسههای فریبکارانه شما در شب و روز )مایه گمراهی ما شد(، هنگامی که به ما دستور میدادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم…».
۷) تهدید به تبعید و …
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَF (33); «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر اینکه به آیین ما بازگردید»؛ پس پروردگارشان به آنها وحی فرستاد که «ما ظالمان را هلاک میکنیم».
۸) جنگ و کشتن مؤمنان و ولی خدا
کافران، چون در مسیر طاغوت و شیطانند و شیطان، سرپرست آنها است، در کنار انواع توطئهها، به مبارزه و جنگ و ستیز هم روی آورده و پیامبران و اولیای زیادی را در طول تاریخ به شهادت رساندهاند.
Gإِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍF (34); «کسانی که به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را ناحق میکشند و مردمی را که امر به عدالت میکنند به قتل میرسانند، آنان را به کیفر دردناک بشارت ده».
Gوَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَF (35); «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند و خداوند شکیبایان را دوست دارد».
Gوَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاًF (36); «و آنها که کافرند، در راه طاغوت (بت و افراد طغیانگر) میجنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! )و از آنها نهراسید (؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است».
Gیا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ…F (37); «ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنان اظهار محبّت میکنید؛ در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شدهاند و رسول اللَّه و شما را به سبب ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست، از شهر و دیارتان بیرون میرانند… ».
Gذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَF (38); «چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به سبب آن بود که گناهکار و متجاوز بودند».
Gوَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَF (39); «)به خاطر بیاور( هنگامی که کافران نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا )از مکّه( خارج سازند. آنها چاره میاندیشیدند و خداوند هم تدبیر میکرد و خدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است».
از این رو است که ترس از قتل و حفظ از کشته شدن، یکی از حکمتهای غیبت حضرت مهدی(عج)، است. امام صادق علیه السلام میفرماید:
«إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَهً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ: «قُلْتُ» وَ لِمَ قَالَ: «یَخَافُ» وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی بَطْنِه»; «مهدی را غیبتی است پیش از آن که قیام کند. سؤال شد: «چرا؟» حضرت فرمود: «به دلیل خوف از کشته شدن…» و با دست به شکمش اشاره کرد». (۴۰)
آیات فوق، نمونههایی از رفتار کفار عنودی است که نمیخواهند سخن حق را بپذیرند؛ دائماً به دنبال بهانهگیریاند و مانع هدایت دیگران نیز میشوند. ایشان در مسیر طاغوت و شیطان در تلاش و کوششند. چقدر پیامبران، مصلحان و مؤمنان، در قبال این گروه به سختی افتادهاند.
حضرت مهدی(عج) نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بلکه این ماجرا برای او جدیتر خواهد بود؛ چون جنگ تمام حق و باطل، جنگ تمام دین و کفر و ایمان و شیطان است.
این مبارزه، در دو عرصه است؛ دوران پیش از ولادت حضرت که دشمن میکوشید از ولادت حضرت، چون پیامبران بزرگی مثل ابراهیم و موسی علیه السلام جلوگیری کند. در عرصه دوّم نیز پس از ولادت، دنبال به شهادت رساندن آن وجود نازنین بوده و هستند. اعزام جاسوسان و کنترل شدید امام حسن عسکری علیه السلام و منزل آن حضرت هنگام حیات و پس از شهادت، گواهی بر این مطلب است. (۴۱)
در روایات آمده است مهدی(عج) را غیبتی است تا آنجا که جاهل میگوید: «خداوند را نیازی به آل محمد۶ نیست». (۴۲)
کفاری که دائم دنبال بهانه بودهاند، در دوران غیبت، طول عمر حضرت یا اموری دیگر از این قبیل را بهانه کرده و مسأله را افسانه نامیدهاند؛ مانند دایره المعارف بریتانیکا… (۴۳). مبارزه با تفکر مهدویت و نیابت او در دوران غیبت، از مصادیق تلاش و کوشش و مکر شبانه روزی دشمن است: Gبَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداًF (44); «وسوسههای فریبکارانه شما در شب و روز )مایه گمراهی ما شد(؛ هنگامی که به ما دستور میدادید به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم».
در دوران ظهور نیز این امور خود را جدیتر نشان خواهد داد؛ لذا جریان ناخودآگاه مبارزه حضرت مهدی(عج) با این گروه، جریانی صرفاً اعتقادی نیست؛ بلکه جریان مبارزه با فتنههای است که مانع هدایت دیگران شده و حتی به کشت و کشتار هم اقدام میکنند.
مبارزه پیامبران
مناسب است رفتاری را که پیامبران و مصلحان و مؤمنان، باید در قبال این گروه پیشه کنند نیز از دیدگاه قرآن بررسی کنیم.
۱) پذیرفتن توبه نادمان
اگر کافران، اصلاح شوند و از مخالفت باز ایستند، گذشته آنها بخشیده میشود وگرنه نابود میگردند:Gقُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلینَF (45); «به آنها که کافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ایستند، گذشته آنها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنّت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جاری میشود». (۴۶)
لذا بسیاری از کافران که لجوج نبوده و عناد ندارند، حق را میپذیرند. هنگام ظهور نیز حضرت مهدی(عج) اهل کفر را به حق دعوت میکند؛ آنان که لجاجت ندارند، پذیرای سخنان او میشوند و امام به آنان حیات و زندگی میبخشد.
امام باقر علیه السلام ذیل آیه: Gاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهاF (47); «آگاه باشید خداوند زمین را پس از مرگش دوباره زنده میکند»، فرمود: خداوند، به دست حضرت مهدی(عج) کافران را به وسیله ایمان زنده میکند؛ چون کافر در واقع مرده است و حیاتی ندارد. (۴۸)
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:
«إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ … دَخَلَ فِی سُنَّهِ عَبَدَهِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ»; «چون قائم قیام کند… پرستشگران خورشید و ماه، به او ملحق میشوند». (۴۹)
۲) خلل ناپذیری پیامبران و مصلحان الهی
اگر همه مردم کافر شوند، در مسیر ولی خدا، هیچ خللی پدید نمیآید:
Gوَ قالَ مُوسی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌF (50); «و موسی گفت: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، )به خدا زیانی نمیرسد؛ چرا که( خداوند، بینیاز و شایسته ستایش است».
Gوَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَ تَذْکیری بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِF (51); «سرگذشت نوح را بر آنها بخوان؛ آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر جایگاه من و تذکّراتم درباره آیات الهی، بر شما سنگین است، من بر خدا توکّل کردهام. فکر خود و قدرت معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند )و تمام جوانب کارتان را بنگرید(، سپس به حیات من پایان دهید و مهلتم ندهید».
۳) نباید با دشمن، دوستی برقرار کرد
Gوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ…F (52); «آنان آرزو میکنند شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید؛ بنا بر این از آنها دوستانی انتخاب نکنید… ».
Gلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراًF (53); از میان آنها، دوست و یاوری اختیار نکنید.
Gیا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ …F (54); «ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید…».
Gیا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَF (55); «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ خود قرار ندهید و کسانی از شما که آنان را ولیّ خود قرار دهند، ستمگرند».
Gوَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاًF (56); «و خداوند در قرآن بر شما نازل کرده است که هر گاه بشنیدید آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع میکند».
۴) باید با آنان، به شدّت برخورد کرد
از آنجا که کافران به سبب کفر عامدانه از رحمت خدا دورند، پیامبر باید با آنان شدید برخورد کند:
G…لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاًF (57); «…خداوند، آنها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عدّه کمی ایمان نمیآورند».
Gلُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَF (58); «کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعنت شدند. این، به سبب آن بود که گناه کردند و تجاوز مینمودند».
Gمُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ…F (59); «محمّد صلی الله علیه و آله فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند، برابر کفّار، سرسخت و شدید و میان خود، مهربانند».
Gوَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاًF (60); «و آنها که کافرند، در راه طاغوت میجنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید )و از آنها نهراسید (؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است».
Gوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراًF (61); «آنان آرزو میکنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید. بنا بر این، از آنها دوستانی انتخاب نکنید؛ مگر اینکه در راه خدا هجرت کنند. هر گاه از این کار، سر باز زنند )و به اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند(، هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید و به قتل برسانید و از میان آنها دوست و یاوری اختیار نکنید».
Gیا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُF (62); «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند».
۵) سران فتنه و کفر را باید نابود کرد
چرا که جز فتنه و توطئه مسیری ندارند. و برای هیچ عهد و پیمانی، حرمتی قائل نیستند.
Gوَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَF (63); «و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند. شاید )با شدّت عمل( دست بردارند».
پایان کفار
کافران، هر چه کوشش و تلاش کنند و مکر به کار گیرند، به نتیجه نخواهند رسید. در دنیا دچار ذلت و مسکنت و در آخرت، عذاب بزرگی منتظر آنان است:
Gإِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَهً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَF (64); «آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج میکنند آنان این اموال را مصرف میکنند؛ امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و کافران، همگی به سوی دوزخ، گردآوری خواهند شد».
Gوَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَF (65); «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر اینکه به آیین ما بازگردید». پروردگارشان به آنها وحی فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک میکنیم».
G…ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَ باؤُو بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَF (66); «و )مُهر( ذلت و نیاز، بر آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چرا که آنان به آیات الهی، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به سبب آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.
Gوَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَF (67); «)به خاطر بیاور( هنگامی را که کافران نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا )از مکّه( خارج سازند و آنها چاره میاندیشیدند و خداوند هم تدبیر میکرد و خدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است».
و بالأخره با آمدن آخرین وصی رسول خدا۶ و عصاره تمام انبیا و اوصیا: که مظهر تمام پیامبران الهی است، کفر و پیشوایان آن نابود میشوند.
«و سئل الصادق ما منع علیا أن یدفع أو یمتنع فقال: «منع علیا من ذلک آیه من کتاب الله تعالی أنه کان لله ودائع مؤمنین فی أصلاب قوم کفار و منافقین فلم یکن علی لیقتل حتی تخرج الودائع فإذا خرج ظهر علی من ظهر و قتله» (۶۸);
«امام صادق علیه السلام در ذیل آیه Gلَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماًF (69) فرمود: چون در اصلاب کافران و منافقان، مؤمنانی وجود داشتهاند، حضرت علی علیه السلام آنان را به قتل نرساند، تا این ودیعهها و نسلها بروز یابد و آن روز که چنین شد، حضرت مهدی(عج) کفار و منافقان را نابود خواهد کرد.»
آن روز، سنگها به سخن درآمده، مهدی(عج) و یارانش را ندا میدهند که اینجا کافر و منافقی مأوا گزیده است و آنان به محکمه و داوری ولی خدا سپرده میشوند.
«فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَبْقَ کَافِرٌ وَ لا مُشْرِکٌ إِلاّ کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّی لَوْ کَانَ کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فِی بَطْنِ صَخْرَهٍ لَقَالَتِ الصَّخْرَهُ یَا مُؤْمِنُ فِی بَطْنِی کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فَاقْتُلْهُ قَالَ فَیُنَحِّیهِ اللَّهُ فَیَقْتُلُهُ» (۷۰); «روزی که حضرت مهدی(عج) قیام کند، تمام کافران و مشرکان قیام و ظهور او را ناپسند دارند؛ ولی اگر کافر و مشرکی میان صخره و سنگی پنهان شود، همان صخره فریاد برآورد: «ای مؤمن!، در میان من، کافر یا مشرکی است. او را به قتل برسان»؛ پس خدا فرد مؤمن را به آن سو راهنمایی میکند، تا او را نابود سازد».
دو. منافقان
گروه دومی که مقابل پیامبران و اولیای خدا ایستاده، دردسرها و سختیهای زیادی ایجاد کردهاند؛ منافقانند. قرآن، منافقان را در دنیا و آخرت نزدیکترین افراد به کفار میداند.
G…هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَF (71); «…آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند، تا به ایمان. به زبان خود چیزی میگویند که در دلهایشان نیست و خداوند از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است».
G…إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاًF (72); «خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع میکند».
ضربه منافقان، در طول تاریخ به پیکر صفوف مؤمنان، بسیار بیشتر از ضربه کفار بوده است. خطر دشمن درونی، همیشه بیشتر از دشمن بیرونی بوده است. پیامبر۶ بارها فرموده است:
«انی اخاف علیکم کلّ منافقٍ حلو اللسان، یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون»; (۷۳) «من بر شما از منافق شیرین زبان، نگران هستم که گفتارش با شما مطابق و رفتارش با شما ناسازگار است».
همچنین پیامبر گرامی اسلام۶ به حضرت علی علیه السلام فرمود:
«یا علی هلک امتی علی یدی کل منافقٍ علیم اللسان» (۷۴); مبنی بر اینکه منافق مایه هلاکت امت من است.
این مسأله در مهدویت نیز به طور جدی مطرح است. در دوران غیبت، سستعنصرانی که خود را مؤمن مینامند؛ و دل در گرو افکار و انحرافات دشمن نهادهاند، در صفوف مؤمنان و منتظران، تزلزل و انحراف ایجاد میکنند.
در هنگام ظهور نیز، مطابق سنت الهی، میخواهند قد علم کنند و با کلام چهره مؤمنانه، مقابل ولی خدا و راه او بایستند؛ لذا آیات فراوانی، به بحث منافقان پرداخته است:
۱) نپذیرفتن حق
منافقان که به ظاهر، خود را مؤمن معرفی میکنند و در واقع، کافرند و از قبول دعوت خدا اعراض میکنند:
Gوَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداًF (75); «و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خداوند نازل کرده است و به سوی پیامبر بیایید»، منافقان را میبینی که از قبول دعوت تو اعراض میکنند».
۲) بندگی و عبودیت واقعی ندارند:
Gإِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاهِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاًF (76); «منافقان میخواهند با خدا نیرنگ کنند؛ در حالی که او آنها را فریب میدهد. هنگامی که به نماز برمیخیزند، با کسالت برمیخیزند و برابر مردم، ریا میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند».
G…نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَF (77); «خدا را فراموش کردند و خدا )نیز( آنها را فراموش کرد )و رحمتش را از آنها قطع کرد(. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».
Gوَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَF (78); «گروهی از مردم، کسانی هستند که میگویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آوردهایم»؛ در حالی که ایمان ندارند».
منافقان، چون به خدا ایمان ندارند، به جای رضایت خدا و رسولش، با سوگند خوردن، در پی راضی کردن این و آنند.
Gیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَF (79); «آنها برای شما به خدا سوگند یاد میکنند، تا شما را راضی سازند؛ در حالی که شایستهتر این است که خدا و رسولش را راضی کنند، اگر ایمان دارند».
Gوَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَF (80); «هنگامی که نزد شما میآیند، میگویند: «ایمان آوردهایم»؛ )امّا( با کفر، وارد میشوند و با کفر، خارج میگردند و خداوند، از آنچه کتمان میکردند، آگاهتر است».
Gإِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَF (81); «هنگامی که منافقان نزد تو آیند، میگویند: «ما شهادت میدهیم که به یقین، تو رسول خدایی». خداوند میداند که تو رسول او هستی و خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند».
۳) استهزا و تمسخر مؤمنان
Gوَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَF (82); «و هنگامی که افراد باایمان را ملاقات میکنند، و میگویند: «ما ایمان آوردهایم»؛ )ولی( هنگامی که با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: «ما با شماییم. ما فقط )آنها را( مسخره میکنیم» .
۴) تهمت و افترا
Gوَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَF (83); «و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند مردم ایمان بیاورید!» میگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند؛ ولی نمیدانند.
۵) بهانهجویی برای فرار
Gوَ إِذْ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَهٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراًF (84); «و به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب )ای مردم مدینه(! اینجا، جای توقف شما نیست؛ به خانههای خود بازگردید» و گروهی از آنان، از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است»؛ در حالی که بیحفاظ نبود. آنها فقط میخواستند فرار کنند».
Gوَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدینَF (85); «و هنگامی که سورهای نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادی از آنها (= گروه منافقان) که توانایی دارند، از تو اجازه میخواهند و میگویند: «بگذار ما با قاعدین (آنها که از جهاد معافند) باشیم!»
۶) ارائه دادن خلاف واقع
خلاف واقع را با سوگندها و دروغها، واقعی نشان میدهند که این موضوع، خود بدترین آسیب برای یک جامعه است:
G…قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَF (86); «گفتند: «اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم». آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان. به زبان خود، چیزی میگویند که در دلهایشان نیست و خداوند، از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است».
G…سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَF (87); «به تحقیق، به خدا سوگند یاد میکنند که: «اگر توانایی داشتیم، همراه شما حرکت میکردیم» )آنها با این اعمال و این دروغها ( خود را هلاک میکنند و خداوند، میداند آنها دروغگو هستند».
Gوَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَF (88); «آنها به خدا سوگند میخورند که از شما هستند، در حالی که از شما نیستند؛ ولی آنها گروهی هستند که میترسند».
منافقانی که به حسین بن علی علیه السلام نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند ولی بعد در میدان یاری، حضرت را رها نمودند، نمونهای از این ویژگیاند. (۸۹)
۷) عامل دلسردی مؤمنان
منافقان، در صحنههای متفاوت، میدان را خالی کرده، دنبال اجازه گرفتن و فرار از میدانند. این خود، باعث دلسردی برخی مؤمنان میشود.
Gوَ إِذْ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَهٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراًF (90); «و به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب )= مدینه(! اینجا، جای توقف شما نیست. به خانههای خود بازگردید» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است»؛ در حالی که بیحفاظ نبود. آنها فقط میخواستند فرار کنند».
Gوَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدینَF (91); «و هنگامی که سورهای نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادی از آنها (گروه منافقان) که توانایی دارند، از تو اجازه میخواهند و میگویند: «بگذار ما با قاعدین (آنها که از جهاد معافند) باشیم».
۸) دعوت به بدیها و منع از خوبیها
منافقان، به بدی دعوت کرده، از خوبیها (معروف) باز میدارند و در انفاق و بخشش، کوتاهی میکنند.
Gاَلْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَF (92); «مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند. آنها امر به منکر، و نهی از معروف میکنند و دستهایشان را )از انفاق و بخشش( میبندند. خدا را فراموش کردند؛ خدا )نیز( آنها را فراموش کرد. به یقین، منافقان همان فاسقانند».
۹) ایجاد تردید و اضطراب
Gلَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً…F (93); «اگر آنها همراه شما )به سوی میدان جهاد( خارج میشدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند».
۱۰) کمک به دشمن با مقدسنمایی
منافق، از ابزارهای مقدس، در راستای اهداف دشمنان مدد میجوید:
Gوَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَF (94); «)گروهی دیگر از آنها( کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان )به مسلمانان( و )تقویت( کفر، و تفرقهافکنی میان مؤمنان، و کمینگاه برای کسی که از پیش، با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد میکنند: «جز نیکی، نظری نداشتهایم»؛ امّا خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند».
۱۱) تفرقهافکنی و فتنهگری
Gلَوْ خَرَجُوا فیکُمْ … لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ…F (95); «اگر آنها همراه شما )به سوی میدان جهاد( خارج میشدند، … به سرعت بین شما به فتنهانگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) میپرداختند».
۱۲) جاسوسی برای دشمن
G…فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ …F (96); «در میان شما، افرادی هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرامیدهند».
۱۳) فسق و فجور
Gالْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَF (97); «مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند. آنها امر به منکر و نهی از معروف میکنند و دستهایشان را )از انفاق و بخشش( میبندند. خدا را فراموش کردند و خدا )نیز( آنها را فراموش کرد. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».
۱۴) نافرمانی از فرامین خدا و رسولش
Gوَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبیتاًF (98); «اگر )همانند بعضی از امتهای پیشین(، به آنان دستور میدادیم: یکدیگر را به قتل برسانید یا: از وطن و خانه خود، بیرون روید، تنها عده کمی از آنها عمل میکردند. اگر اندرزهایی را که به آنان داده میشد انجام میدادند، برای آنها بهتر بود و موجب تقویت ایمان آنها میشد».
بنابراین منافقان، گروهی از کافرانند که خود را به شکل مؤمنان، درآوردهاند و درون جامعه ایمانی رخنه کردهاند؛ لذا خطرها و آسیبهای آنان بیشتر است. آنان، دنبال فریفتن خدا و مؤمنانند.
Gیُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَF (99); «میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند، در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند؛ )اما( نمیفهمند».
درون اجتماع مؤمنان، برای دشمن عمل میکنند. حتی از ابرازهای دینی، مدد میجویند. این معضل، در دوران غیبت حضرت مهدی(عج) در سخنان و رفتار منافقانی است که در امتحانهای متفاوت برای حضرت مهدی(عج) و مؤمنان سوگند میخورند که منتظرند و شیعهاند؛ ولی عملی انجام نمیدهند و گاه، سخن دشمنان را بازگو میکنند؛ برای مثال در دوران غیبت که موظف به اطاعت از علما به عنوان نواب عام شدهاند، سر میپیچند یا تقوای الهی را که در روایات انتظار، بسیار به آن پرداخته شده است، فراموش میکنند.
اینان، چون ایمان واقعی ندارند، با طرح مطالب واهی و سست و بهانه تراشی، در قلوب مؤمنانی که از بهره علمی و دینی کمتری برخوردارند، تزلزل و تردید ایجاد میکنند. با سخنان جدی یا طنز و استهزا، دشمنان امامت و مهدویت را شاد میکنند. به ظاهر مؤمنند؛ ولی خیرخواهی و دلسوزی برای دین و امام دین، ندارند. مصلحت دین و جامعه اسلامی را فدای امیال نفسانی و گاه عادت و خرافات خود میکنند.
گاه مانند منافقان که مسجد ضرار ایجاد کرده بودند، مقابل مسیر دینی انتظار، با عناوین مقدس، مسیر انزوا و بیطرفی و خانهنشینی را ترویج میکنند. حتی در برخی مطالب، امر به منکر و ایجاد ظلم و عدم حرکت برابر منکر میکنند و … . (۱۰۰)
در هنگام ظهور نیز، منافقان، به دنبال دسیسه و فتنهاند و حضرت نیز چنان عمل میکند که پیامبر۶ به آن مأمور شد:
Gیا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُF (101); «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند!»
اما این بار، عاقبت منافقان، مانند گذشته نخواهد بود که بتوانند از محکمه و داوری بگریزند حضرت مهدی(عج) مانند جد بزرگوارش، حضرت علی علیه السلام چشم فتنه را بیرون خواهد کشید؛ (۱۰۲) اما در گستره جهان هستی و برای همیشه.
حضرت مهدی(عج)، در جنگ با منافقان، جنگیده و آنان را نابود میسازد: «… و یقتل بها کلّ منافقٍ مرتاب»؛ (۱۰۳) «)حضرت(…تمام منافقان را نابود میکند».
حضرت علی علیه السلام فرمود: «و لیطهرنّ الأرض من کل غاش»؛ (۱۰۴) «زمین را از هر آلودگی و نیرنگ پاک میسازد».
همچنین امام صادق علیه السلام در ذیل آیه Gلَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماًF (105) فرمود: … حضرت مهدی(عج) کفار و منافقان را نابود خواهد کرد. (۱۰۶)
حضرت مهدی(عج) پایههای شرک و نفاق را از بین میبرد و شاخههای نفاق و گمراهی را درو میکند؛ اینها آرزوهایی است که در دعاهای منتظران، تکرار میشود: «أین هادم أبنیه الشرک و النفاق»، (۱۰۷) «أین حاصدُ فروع الغیّ و النفاق» (۱۰۸) «اللهم إنّا نرغب إلیک فی دولهٍ کریمه تُعزّ بها الاسلام و أهله و تذلّ بها النفاق و أهله» (۱۰۹)
سه. مفسدان
گروه دیگری که مقابل حضرت قد علم میکنند، کسانی هستند که دنبال فساد و تبهکاریاند. طبیعی است، اینها برای میدان داشتن، با هر اصلاحی مخالفند. بیراهه را بر راه و فساد را بر صلاح و اصلاح ترجیح میدهند.
کسانی که به بدیها دل سپرده و با فساد و بدی میانه خوبی دارند، طبیعی است تحمل مصلح و اصلاح را ندارند؛ لذا با آنکه به حق یقین دارند و دین را میشناسند، از روی ظلم و سرکشی انکار میکنند.
Gوَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدینَF (110); «و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند؛ در حالی که در دل، به آن یقین داشتند؛ پس بنگر سرانجام تبهکاران )و مفسدان( چگونه بود».
بدیهی است مفسدان نیز از گروههایی هستند که با حضرت مهدی(عج) به مبارزه برخواهند خاست و به آسانی سخن حق را نخواهند پذیرفت.
چهار. متکبران
تکبر، بیماریای است که شیطان را از جایگاه خود، ساقط کرد. او به سبب این ویژگی ناپسند، مقابل خدا گردنکشی کرده، سخن او را نپذیرفت. تکبر، آفتی است که در طول تاریخ، عدهای را در مقابل صف مصلحان قرار داده است:
Gقالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍF (111); «)خداوند به شیطان( فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفریدهای و او را از گِل».
ویژگی متکبران
۱) خود را هدایت یافته پنداشتن
وقتی عدهای از اهل کتاب، به اطاعت خدا فراخوانده میشوند، آنان با تکبر، هیچ راهی برنتافته، خود را هدایت یافته میدانند. آن که خود را هدایت یافته میداند، جایی برای بحث و نظر دیگران نمیبیند:
Gوَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَF (112)؛ «آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارا، هرگز داخل بهشت نخواهد شد». این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید».
۲) نپذیرفتن حق
متکبران، از پذیرش راه هدایت سر باز زده، و راه گمراهی را میپذیرند.
Gسَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَF (113); «به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر میورزند، از آیات خود منصرف میسازم. آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانهای ببینند، به آن ایمان نمیآورند. اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمیکنند و اگر طریق گمراهی را ببینند، آن را راه خود انتخاب میکنند. این، به دلیل آن است که آیات ما را تکذیب کردند. و از آن، غافل بودند».
Gوَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُF (114); «و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!»، (لجاجت آنها بیشتر میشود) لجاجت و تعصب، آنها را به گناه میکشاند. آتش دوزخ، برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است!».
۳) توهین و تحقیر ولی خدا و مؤمنان
آنان، جدای از نپذیرفتن حق، و هدایت یافته پنداشتن خود (به گونهای که متکبران اهل کتاب، بهشت را هم برای خود تضمین شده میدانند)، به توهین و تحقیر ولی خدا و مؤمنان میپردازند:
Gوَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَF (115); «و هنگامی که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل کرده، ایمان بیاورید»، میگویند: «ما به چیزی ایمان میآوریم که بر خود ما نازل شده است» و به غیر آن، کافر میشوند؛ در حالی که آن، حق است و آیاتی را که بر آنها نازل شده است، تصدیق میکند. بگو: اگر ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل میرساندید؟».
قوم شعیب، با تکبر و نخوت، به شعیب میگویند: «ما تو را ضعیف میدانیم و تو فرد مهمی نیستی»؛ لذا میگویند: ما بسیاری از آنچه را که میگویی، نمیفهمیم:
Gقالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراکَ فینا ضَعیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزیزٍF (116); «گفتند: ای شعیب! بسیاری از آنچه را که میگویی، نمیفهمیم و ما تو را در میان خود، ضعیف مییابیم و اگر قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار میکردیم و تو در برابر ما قدرتی نداری».
Gأَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُF (117); «مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمیتواند فصیح سخن بگوید، برترم؟».
با بیان آیات فوق، روشن میشود، مقابل خیرخواهی و اصلاحات انبیا و مصلحان، متکبران شیطان صفت، صف آرایی کرده، مانع هدایت میشوند. بدیهی است متکبران، سخن حق حضرت مهدی(عج) را نیز نپذیرفته و سرپیچی میکنند. از سوی دیگر، ولی خدا و مؤمنان پیرو او را تمسخر میکنند.
چنانکه در دوران غیبت نیز متکبران، از دستورات او سرپیچی کرده و معتقدان به آن حضرت و دستوراتش را تمسخر میکنند.
بررسی گروههای معاند دیگر و تعامل حضرت مهدی(عج) با آنان را به زمانی دیگر وامیگذاریم.
پی نوشت
{۱}.آل عمران: ۱۴۶٫
(۲). ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم. (قصص:۵).
(۳). در زبور، بعد از ذکر)=تورات( نوشتیم: «بندگان شایستهام، وارث زمین خواهند شد» (انبیاء:۱۰۵).
(۴). خداوند، به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش تبدیل میکند؛ آن چنان که تنها مرا پرستیده و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند. (نور:۵۵).
(۵) . سبأ:۳۱٫
(۶) . انعام:۲۵٫
(۷) . ابراهیم:۹٫
(۸) . بقره:۶٫
(۹) . بقره:۸۸٫
(۱۰) . انعام:۲۵٫
(۱۱) . انعام:۷٫
(۱۲) . غافر:۴٫
(۱۳) . انعام:۲۵٫
(۱۴) . حج:۷۲٫
(۱۵) . رعد:۲۷٫
(۱۶). همچنین ر.ک: انعام: ۳۷، یونس: ۷، رعد:۲۷ .
(۱۷) . بقره:۲۶٫
(۱۸). کمال الدین، ج۲، باب۳۸، ص۳۸۴٫
(۱۹) . انعام:۲۵٫
(۲۰) . انعام:۷٫
(۲۱) . مائده:۱۰۳٫
(۲۲) . اعراف:۶۶٫
(۲۳) . نساء: ۱۵۶٫
(۲۴) . انبیاء:۳۶٫
(۲۵) . بقره:۲۱۲٫
(۲۶) . اعراف:۹۰٫
(۲۷) . نساء:۸۹٫
(۲۸) . عنکبوت:۱۲٫
(۲۹) . نساء:۱۶۷٫
(۳۰) . اعراف:۴۵٫
(۳۱) . انفال:۳۶٫
(۳۲) . سبأ:۳۳٫
(۳۳) . ابراهیم:۱۳٫
(۳۴) . آل عمران:۲۱٫
(۳۵) . آل عمران: ۱۴۶٫
(۳۶) . نساء:۷۶٫
(۳۷) . ممتحنه:۱٫
(۳۸) . بقره:۶۱٫
(۳۹) . انفال:۳۰٫
(۴۰). کافی، ج۱، ص۳۳۷٫
(۴۱). ر.ک: الغیبه طوسی، ص۲۱۶ و کمال الدین، ج۲، ص۴۷۳ و … .
(۴۲). کمال الدین، ج۱، ص۳۰۲٫
(۴۳). فصلنامه انتظار، ج۵، مقاله مهدی انکاری- انتظار ستیزی، نگارنده.
(۴۴) . سبأ:۳۳٫
(۴۵) . انفال:۳۸٫
(۴۶). چنانکه آیه ۸۹ سوره سبأ نیز به این موضوع اشاره دارد.
(۴۷). حدید: ۱۷٫
(۴۸). کمال الدین، ج۲، ص۶۶۸٫
(۴۹). بحارالانوار، ج۲، ص۳۶۳٫
(۵۰) . ابراهیم:۸٫
(۵۱) . یونس:۷۱٫
(۵۲) . نساء:۸۹٫
(۵۳) . نساء:۸۹٫
(۵۴) . ممتحنه:۱٫
(۵۵) . توبه:۲۳٫
(۵۶) . نساء:۱۴۰٫
(۵۷) . نساء:۴۶٫
(۵۸) . مائده: ۷۸٫
(۵۹) . فتح: ۲۹٫
(۶۰) . نساء: ۷۶٫
(۶۱) . نساء: ۸۹٫
(۶۲) . توبه: ۷۳٫
(۶۳) . توبه: ۱۲٫
(۶۴) . انفال: ۳۶٫
(۶۵) . ابراهیم: ۱۳٫
(۶۶) . بقره: ۶۱٫
(۶۷) . انفال: ۳۰٫
(۶۸). المناقب، ج۱، ص۲۷۲؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۴۱ با کمی تفاوت.
(۶۹). فتح: ۲۵٫
(۷۰). کمال الدین، ج۲، ص۶۷۰٫
(۷۱) . آل عمران: ۱۶۷٫
(۷۲) . نساء: ۱۴۰٫
(۷۳). تحف العقول، ص۱۷۹٫
(۷۴). خصال، ج۱، ص۶۹٫
(۷۵) . نساء: ۶۱٫
(۷۶) . نساء: ۱۴۲٫
(۷۷) . توبه: ۶۷٫
(۷۸) . بقره: ۸٫
(۷۹) . توبه: ۶۲٫
(۸۰) . مائده: ۶۱٫
(۸۱) . منافقون: ۱٫
(۸۲) . بقره: ۱۴٫
(۸۳) . بقره: ۱۳٫
(۸۴) . احزاب: ۱۳٫
(۸۵) . توبه: ۸۶٫
(۸۶) . آل عمران: ۱۶۷٫
(۸۷) . توبه: ۴۲٫
(۸۸) . توبه: ۵۶٫
(۸۹). رک: بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۳۴٫
(۹۰) . احزاب: ۱۳٫
(۹۱) . توبه: ۸۶٫
(۹۲) . توبه:۶۷٫
(۹۳) . توبه: ۴۷٫
(۹۴) . توبه: ۱۰۷٫
(۹۵) . توبه: ۴۷٫
(۹۶) . توبه: ۴۷٫
(۹۷) . توبه:۶۷٫
(۹۸) . نساء: ۶۶٫
(۹۹) . بقره: ۹٫
(۱۰۰). رک: فصلنامه انتظار، شماره۱۵، مقاله اندیشه مهدویت و آسیبها، نگارنده.
(۱۰۱) . توبه: ۷۳٫
(۱۰۲). الغارات، ج۱، ص۳٫
(۱۰۳). بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۸٫
(۱۰۴). همان، ج۵۱، ص۱۲٫
(۱۰۵). فتح: ۲۵٫
(۱۰۶). بحارالأنوار، ج۲۹، ص۴۲۸٫
(۱۰۷). همان، ج۹۹، ص۱۰۶؛ دعای ندبه.
(۱۰۸) (۱۰۸). همان.
(۱۰۹). کافی، ج۳، ص۴۲۴؛ دعای افتتاح.
(۱۱۰) . نمل: ۱۴٫
(۱۱۱) . اعراف: ۱۲٫
(۱۱۲) . بقره: ۱۱۱٫
(۱۱۳) . اعراف: ۱۴۶٫
(۱۱۴) . بقره: ۲۰۶٫
(۱۱۵) . بقره: ۹۱٫
(۱۱۶) . هود: ۹۱٫
(۱۱۷) . زخرف: ۵۲٫
محمدصابر جعفری / مجله انتظار شماره ۱۹